دو ساعت با گلاره ناظمی، از تمرین در برف تا قضاوت در فینال المپیك

فرم نو: گلاره ناظمی داور بین المللی ایران می گوید در لحظات ناامیدی به سختی هایی كه در این راه كشیدم فكر می كرده و همین سبب شد تا به آرزویش كه قضاوت در فینال المپیك بود برسد.
به گزارش فرم نو به نقل از ایسنا، شاید در روزهایی كه گلاره ناظمی در پارك جنگلی سرخه حصار و در برف تمرین می كرد، خودش هم فكر نمی كرد كه روزی بعنوان سر داور بازی فینال فوتسال المپیك جوانان انتخاب شود؛ كسی كه ثابت كرد زنان ایرانی می توانند تا چه اندازه توانمند باشند و حالا او سمبلی برای بانوانی است كه همیشه با ساختن سدهای گوناگون جلوی پیشرفت خویش را می گیرند. گلاره ناظمی بعد از بازگشت به ایران مهمانایسنا شد و از روزهایی كه سختی ها نه تنها متوقفش نكرد بلكه انگیزه ای شد تا امروز كه به جایی رسیده كه آرزوی اغلب داوران در جهان است صحبت كرد.
مشروح گفت وگو با گلاره ناظمی را در ادامه می خوانید.
قضاوت برای ثبت در تاریخ

حدود چهار سال است كه در مسابقات بین المللی قضاوت می كنم اما داوری فینال آن هم فینال المپیك با بقیه بازی ها فرق می كند. از وقتی كه به این مسابقات دعوت شدم دوست داشتم كه داور دیدار فینال باشم. به علت اینكه در این مسابقات قضاوت مردان و زنان با هم ادغام است همه این شانس را داشتند كه بازی های المپیك را سوت بزنند اما زمانی كه من از ایران دعوت شدم با خودم گفتم حتما باید شرایطی را به وجود بیاورم كه یكی از داوران فینال باشم. تلاشم را كردم اما نمی دانستم كه آیا می گردد یا نه. در تمامی بازی های پیش از فینال تلاش كردم به بهترین شكل تمركزم در اجرای قوانین و تسلطم در كنترل بازی را نشان دهم و جای هیچ حرف و حدیثی باقی نگذارم كه بعدا پشیمان شوم. وقتی هم كه ابلاغ فینال را به من دادند بهترین لحظه زندگی ام بود و به اندازه زمانی كه وارد لیست بین المللی داوران فوتسال شدم، برایم لذت بخش بود چون یكی از آرزوهایم، قضاوت در فینال المپیك بود كه به آن هم رسیدم. علاوه بر این از آن جایی كه این دوره فوتسال برای نخستین بار وارد المپیك شد و قضاوتم در دیدار فینال به شكلی تاریخی می شد و در یاد و خاطره ها می ماند برایم جذابیت بیشتری داشت. خاطره انگیزترین و جذاب ترین بازی ام بود و هیچ وقت فراموشش نمی كنم.

بغضی كه از سر شوق بود

در مسابقات المپیك برای تحلیل پس از بازی جلسه ای با حضور داوران، مدرسان و ناظران فیفا تشكیل می دادند و در همان جلسه ابلاغ بازی بعد را می خواندند؛ در راه رفتن به محل برگزاری جلسه با خودم می گفتم یعنی می گردد من یكی از داوران فینال باشم؟ خیلی حس و حال عجیبی بود. تمام 10 طبقه ای كه بالا رفتم تا به جلسه برسم را تپش قلب داشتم و صدای قلبم را می شنیدم. پس از خواندن داور دیدارهای رده بندی كه جزءشان نبودم برایم سوال پیش آمد كه داور اصلی هستم یا كلا داوری ندارم اما چون به من بازی ضربدری نداده بودند و عملكردم خوب بود امیدوار شدم كه داور اصلی باشم. همین كه داوران فینال را خواندند و بعنوان داور اصلی انتخاب شده بودم به سختی خودم را كنترل كردم چون یكی از قشنگ ترین لحظه های زندگی ام بود كه برایش خیلی تلاش كردم و به آن رسیدم، اصلا نمی توانم حال آن لحظه را توصیف كنم. البته چون در آن جلسه همه حرفه ای بودند و شاید خویش را محق قضاوت می دانستند، نمی شد عكس العملی خاصی انجام دهم اما قند در دلم آب می شد و خیلی خوشحال بودم. وقتی هم كه جلسه به اتمام رسید به پدر و برادرم زنگ زدم آنقدر بغض داشتم كه نمی توانستم خودم را كنترل كنم. امیدوارم همه داوران این لحظه را تجربه كنند. باید این را بگویم كه كشورمان در بخش بانوان چند داور بین المللی دارد، خانم زری فتحی از استان فارس و مریم پورجعفریان از استان خراسان رضوی داورانی هستند كه در فهرست بین المللی فیفا قرار دارند.

تسلیم در برابر قاطعیت خانم داور

در مسابقات فوتسال دانشجویان جهان دو دیدار مردان را قضاوت كردم. مسابقات مردان به علت آمادگی جسمانی و سرعت بهتر، نسبت به خانم ها سطح بالاتری دارد بنابراین تصمیماتی كه داور باید بگیرد خیلی سریع تر است. علاوه بر این آمادگی جسمانی داور هم باید خیلی خوب باشد. به صورت كلی فوتسال بازی كردن مردان از زنان بالاتر و قضاوتش هم اینگونه است. من هم داوری كردن در بخش مردان را خیلی دوست داشتم و واقعا لذت بردم چون خیلی دشوار می باشد اما همین كه مسئولان برگزار كننده مسابقات این اطمینان را كردند و داوری مردان را به من دادند، نشان داده است به چنین درجه ای رسیده ام كه این وظیفه را به من محول كردند. البته بین خانم ها هم تیم هایی هستند كه در سطح بالایی كار می كنند. تیم ملی كشور خودمان قهرمان آسیا است ولی در كل دوست دارم دیدارهای مردان را هم قضاوت كنم چون یك سطح بالاتر هستند و دلم می خواهد توانایی خودم را در آنجا هم نشان دهم.

در AFC خانم ها برای آقایان قضاوت نمی كنند ولی در FIFA این اتفاق می افتد بنابراین برای مردان در سطح جهانی انتخاب یك خانم برای داوری بازی شان خیلی عجیب نیست چون قبلا هم اتفاق افتاده ولی برای من كه نخستین بار دیدار مردان را قضاوت می كردم خیلی سخت بود چون فكر می كردم شاید بازیكنان پذیرشی را كه باید از داور داشته باشند را انجام ندهند ولی این گونه نبود. زمانی كه داور با صلابت و قدرت به دیگران نشان داده است اینجا من هستم كه تصمیم می گیرم و تعیین می كنم كه در مورد قوانین بازی چه تصمیمی گرفته شود این پذیرش اتفاق می افتد. ازاین رو در چنین شرایطی جنسیت مطرح نیست و وقتی تیم ها تسلط داور بر بازی را ببینند به آن اطمینان و باور می كنند و جنسیت برای آنها هم مهم نمی گردد. در ابتدا این حس اعتماد به نفس را شاید خودم به خودم نداشتم ولی در جریان بازی اعتماد پیدا كردم كه فرق ندارد كسانی كه بازی می كنند خانم هستند یا آقا، مهم این است كه قوانین را اجرا كنم. هرچند بیرون از زمین آرام هستم و از خیلی چیزها می گذرم ولی در زمین اینگونه نیست، كاملا قاطع برخورد می كنم و همه چیز را به دقت می ببینم. اگر بیرون زمین از خیلی چیزها چشم پوشی می كنم در زمین بازی این طور نیستم. برای قضاوت كردن مردان می دانستم نباید نرمشی كه گاهی در بخش بانوان وجود دارد را داشته باشم ازاین رو 10 دقیقه تا یك ربع از بازی كه گذشت و توانستم صلابت و اشراف خویش را نشان بدهم پذیرش تیمها اتفاق می افتد كه این حس خوبی برای ادامه داوری بازی است.

صدایی آشنا، تصویرسازی و یاد خدا آرامش بخش های قبل بازی

دو ساعت پیش از بازی ها تلاش می كنم موبایل و سایر وسایل ارتباطی ام را كنار بگذارم و فقط بازی و تیم ها را تصویر سازی می كنم. در گذشته تصور این بود كه داوران وقتی در بازی قرار می گیرند نه به اندازه بازیكنان می دانند و نه می دوند ولی این گونه نیست. پس از این كه مدتی از داوری می گذرد، متوجه می شویم كه تكنیك تیم در بازی كردن چگونه است ازاین رو تلاش می كنم پیش از بازی تصویر سازی كنم كه مثلا برای تیم پرتغال كه از سمت چپ حمله می كند در چه موقعیتی قرار بگیرم كه بتوانم به درستی قضاوت كنم و اگر بازیكنی سرعت بالایی داشته باشد با داوران دیگر هماهنگ می كنم كه نكند این بازیكن از دستمان برود. همینطور با كسانی مثل خانواده ام كه به من آرامش می دهند صحبت می كنم. در بازی فینال هم پیام هایی كه پیش از بازی برایم گذاشته بودند خیلی حس خوبی به من داد و انگیزه ام را دو برابر كرد تا هر چه در توان دارم را برای بازی بگذارم. چون فهمیدم به غیر از جامعه ورزشی سایر افراد هم پیگیر هستند و حمایت می كنند. به صورت كلی پیش از بازی ها تا جایی كه می توانم تلاش می كنم تمركزم روی بازی باشد و دو ساعت پیش از بازی حتما داخل سالن هستم و با كادر داوری در مورد بازی صحبت می كنم. موقع حاضر شدن هم موسیقی گوش می دهم و علاوه بر این پیش از این كه داخل زمین بروم وضو می گیرم چون حس خیلی خوبی به من می دهد. احساس می كنم یكسری لحظات كه در جریان بازی شرایط سخت می گردد در دلم می گویم خدایا حواست باشد كه اشتباهی نكنم. بنابراین ارتباط معنوی با خدا می تواند آرامش بخش باشد.

داوری؛ حال خوب یا بد پس از بازی

در سال ها داوری ام پیش آمده كه واكنش های بدی را گرفتم. گاهی در جریان بازی مثلا كسی دچار مصدومیت یا تشنج می گردد كه امكان دارد خیلی داور را اذیت كند و خاطره بدی را برایش بر جای بگذارد. اما در مورد قوانین همه داوران امكان دارد اشتباه كنند. هرچند همه تلاش می كنند بهترین قضاوتشان را داشته باشند ولی بدترین اتفاق برای داور این است كه اشتباهی اثرگذار داشته باشد و این اتفاق برای همه داوران هم افتاده اما باید تلاش بر این باشد كه با اشتباهات كمترین تاثیرگذاری را در جریان بازی داشته باشیم. در مدت 17 سالی كه داوری كردم تجربیات خوب و بدی داشتم البته الان امكانات بهتر شده و فیلمبرداری هایی چون آنچه در جام جهانی دیدیم سبب شده كه داور دیگر عذاب وجدان نداشته باشد چون اگر اشتباهی كند قابل جبران است اما قبلا وقتی از زمین بازی بیرون می آمدیم گاهی حس رضایت داشتیم و گاهی نگران بودیم و با چك كردن فیلم ها اگر اشتباهی داشتیم آن خستگی بازی همچنان می ماند. در این موارد تلاش می كنم علتش را پیدا كنم كه چرا آن اشتباه را كردم تا در بازی های آینده پیش نیاید. از سال هایی كه داوری كردم با همه تصمیمات درست و غلطش كوله باری از تجربه دارم كه بدانم در مسابقات چگونه داوری كنم كه اشتباه تاثیرگذاری نداشته باشم. در المپیك هم تلاش كردم از تمام تمركز و تجربیاتم استفاده كنم.

FIFA از جنسیت و پوشش عبور كرد

بازی بین برزیل وآرژانتین در المپیك را می دیدم و برایم خیلی جذاب بود. خیلی دوست داشتم به جایی برسم كه این بازی را قضاوت كنم، هم اكنون هم امیدوارم بتوانم به مسابقات جام جهانی دعوت شوم. در فوتسال جام جهانی برای زنان نداریم و دلم می خواهد اگر مسابقه ای برگزار گردد در فینالش قضاوت كنم. در FIFA هیچ نگاه جنسیتی برای قضاوت وجود ندارد. شاید در AFC این نگاه وجود داشته باشد یا این گونه فكر می كنند كه به اندازه آقایان مسابقه بانوان هم هست و از داوران زن در رشته خودشان استفاده كنند ولی FIFA دنیای متفاوتی است، همه كارهایش حساب شده است و فقط قابلیت ها را در نظر می گیرد كه آیا یك خانم می تواند بازی مردان را قضاوت كند یا خیر. بحث پوشش هم برای AFC و FIFA حل شده در AFC كه مسئول داوران مسلمان است و هیچ مشكلی در این زمینه نداریم و FIFA هم اگر با پوشش مشكل داشت می توانست فینال المپیك را به داور دیگری بسپارد اما آنجا به همه آدم ها با اعتقادات و اخلاقیاتشان احترم می گذارند و فرد را با توانایی داوری و علم او می سنجد. اما در بعضی از فدراسیون ها پوشش حل نشده مثلا در همین المپیك ماجرای مارال مردانی جودوكاری كه به علت پوشش نتوانست بازی كند واقعا ناراحت كننده بود و نشان داد كه این مورد برای فدراسیون جهانی جودو حل نشده است.

نگاه مثبت جهان به داوران ایرانی

هم اكنون نگاه به داوران ایرانی خوب است چون در فوتسال زنان و مردان قهرمان آسیا هستیم. از سوی دیگر وقتی كسانی مثل آقای فغانی در ابتدای صف بعنوان خط شكن در بالاترین سطح فوتبال قضاوت می كند نشاندهنده توانایی داوران ایرانی است در نتیجه نگاه ویژه ای به آنها می گردد. البته در مورد فغانی معتقدم كه فینال حق او بود اما فكر می كنم به خاطر مسائل سیاسی قضاوت آن دیدار را به او ندادند. وقتی داوران ایرانی در چنین سطحی قرار می گیرند به كل دنیا نشان می دهند كه زن و مرد می توانند داوران خوبی باشند. هر چه داوران یك كشور در سطح بالاتری قضاوت كنند راه برای سایر آنها باز می گردد.

اجباری كه به علاقه بدل شد

به زور برادرم وارد داوری شدم چون یا باید بازی می كردم یا داوری و نمی شد هر دو را با هم داشته باشم. از فوتسال بازی كردن لذت می بردم اما بر عكس برادرم از اول دوست داشت داوری كند. حتی از زمانی كه با دوستانمان در كوچه ها فوتبال بازی می كردیم او به داوری علاقه داشت. وقتی در بازی یار اضافه می آمد به او می گفتند تو داور شو، انگار می خواهند او را جریمه كنند بنابراین هیچ كس دوست نداشت داوری كند اما برادرم خودش كارت قرمز و زرد داشت و با علاقه داوری می كرد.

از آن جایی كه ارتباط نزدیكی با برادرم دارم و او از داوری لذت می برد تلاش كرد من را با خودش همراه و به سمت داوری هدایت كند. هرچند مدتی از این مورد فرار كردم اما با تشكیل كلاس های آموزش داوری، من را ثبت نام كرد و آن قدر اصرار كرد تا با او همراه شدم. در انتها دوره آموزشی از 40 نفری كه در كلاس بودیم تنها هفت نفر قبول شدند كه من هم جزو آنها بودم و دیگر راه فراری نداشتم. این گونه نبود كه از ابتدا عاشق داوری باشم اما وقتی بازی ای را قضاوت كردم از اینكه می توانی تصمیم بگیری و به تصمیمت احترام می گذارند، خوشم آمد در نتیجه به آن علاقه مند شدم. آن موقع تعداد بازی ها كم بود و می گفتند ابتدا باید كارورز باشی در صورتیكه الان كارورزی وجود ندارد. چند سالی بعنوان كارورز بودم و پس از آن توانستم داوری كنم كه دیگر آنرا رها نكردم.

معتقدم اگر در كنار داور محیط و افرادی با نگاه مثبت به داوری وجود داشته باشند كه او را حمایت كنند می تواند در این راه ادامه دهد اما اگر توجهی به او نشود به علت اینكه منبع درآمدی هم ندارد و خیلی جاها باید خودش هزینه كند آنرا رها می كند. تا شروع قضاوتم دوست داشتم بازیكن باشم و حس گل زدن برایم آنقدر لذت بخش بود كه آنرا با دنیا عوض نمی كردم ولی با شروع داوری دیگر به آن فكر نكردم و حتی گاهی دوستانم به من می گفتند كه برویم با هم تمرین نماییم، تمایل نداشتم. چون می خواستم در فضای داوری باشم و تا جایی كه می توانم علمم را در این حوزه بالا ببرم. داوری تنها چیزی است كه باید عاشقش باشی و هیچ جذابیت دیگری جز این ندارد. رشته ای است كه خیلی ها می گویند آخرش چه می شود؟ همه به آن توهین می كنند برای چه می خواهی داور شوی؟ بالاخره همیشه یك تیم بازنده می گردد و هیچ دیواری كوتاه تر از داور نیست. چون می خواهند یك بهانه پیدا كنند كه ما خوب بودیم ولی داوری اشتباه كرد. البته امكان دارد داور هم اشتباه هایی داشته باشد اما نه به این شدت كه بخواهیم همیشه او را مقصر بدانیم.

داوران هرچند ركن اصلی بازی هستند و اگر نباشند بازی برگزار نمی گردد اما قشر مظلومی محسوب می شوند و پس از بازی سراغ تنها كسی كه نمی روند، او است. تنها چیزی كه دارد، حس لذت دادن حق به حق دار است و این مورد آنقدر لذت دارد كه سبب می گردد فرد در آن گیر كند و رها نشود. همه به ما می گفتند داوری آخرش چه می شود؟ به آنها می گویم كه آخرش می تواند خیلی خوب باشد كه حس دل چسبی را برایت به وجود بیاورد.

داوران مظلوم هستند

شاید در تمام سال هایی كه داوری می كردم توجه زیادی به این رشته نبود و این ذهنیت همیشه وجود دارد كه در جامعه ورزشی به بازیكن نگاه ویژه می كنند و انگار آنها را بیشتر ورزشكار می دانند و در مركز قرار دارند ولی به داورانی كه در كنار آنها هستند و وظیفه خیلی سختی دارند، توجه كمی می گردد. چون آنها باید در سطح آمادگی خیلی خوب و تمرینات آمادگی جسمانی مداوم داشته باشند و علم خویش را به روز كند. حتی در تحقیقاتی مشخص شد كه داوران بیشتر از بازیكن ها می دوند. همین كه می گویم داوران مظلوم هستند به این دلیل است. همه سراغ كسی می روند كه گل می زند یا مثلا دروازه بانی كه فرصت های زیادی را از حریف می گیرد خیلی دیده می گردد اما داور معمولا خیلی دیده نمی گردد مگر این كه اتفاق وحشتناكی رخ دهد كه در این صورت به سراغش می آیند. گاهی می بینیم برنامه هایی می گذارند كه قضاوتشان را بررسی می كنند. به صحنه هایی توجه می كنند كه اشتباه داشتند. اما زمانی كه بهترین وعادلانه ترین قضاوت را دارند به آنها توجه نمی گردد به خصوص در خانم ها كه بیشتر به توجه و شناخته شدن نیاز دارند.

راه موفقیت برای داوران زن سخت تر است

این راه برای بانوان سخت تر است. البته برای كسانی كه در سطح بین المللی قضاوت می كنند هموارتر می گردد اما همكارانم كه در سطح لیگ برتر قضاوت می كنند سختی های زیادی دارند، خیلی از آنها مادر هستند و مسئولیت های زیادی هم در خانه انجام می دهند ولی با این وجود قضاوت می كنند. من هم خیلی مواقع كه پس از كارم می خواستم تمرین كنم بقیه می گفتند مگر پس از این همه خستگی جان داری تمرین كنی؟ حتی بعضی وقت ها هم غمی مرا می گرفت كه با وجود خستگی باید تمرین كنم و برایم سخت بود. چون تا حدود ساعت پنج پس از ظهر سركار هستم و پس از انجام كارهای خانه تمرین می كنم. شاید به علت این سختی ها است كه بعضی داوری را رها می كنند. اگر راه موفقیت راحت بود كه همه به آن می رسیدند ولی مهم این است كه عشق و علاقه داشتی باشی و بدانی كه می گردد. من وقتی فینال المپیك جوانان را قضاوت كردم به این نتیجه رسیدم كه الان دیگر هیچ بهانه ای وجود ندارد و همه چیز خواستن است. اگر كسی بخواهد از همان خانه هم می تواند تمرین را شروع كند.

یادگیری از نكات مثبت دیگر داوران

الگوی خاصی در داوری ندارم و همیشه تلاش كردم از هر داور نكات مثبتش را انتخاب كنم، آنها را كنار هم بگذارم و در نهایت از كلیت آنها استفاده كنم. همینطور بازی بازیكن خاصی مد نظرم نیست. در زمین بازی تمركزم روی داوری ام است حتی وقتی فوتبال می بینم شاید بازیكن به این توجه كند كه باید چه تكنیكی به كار ببرند تا به گل برسند یا از فرصت هایشان به خوبی استفاده كنند اما ما داوران به این مورد توجه می نماییم كه آیا داور تصمیم درستی می گیرد یا اگر به گونه ای دیگر عمل می كرد بهتر بود و ناخودآگاه تمركز مان روی داور است. این حرفه را خیلی دوست دارم و به كسب كرسی در FIFA فكر نكردم اما اگر روزی این حرفه را كنار بگذارم دوست دارم در حیطه نظارت AFC و FIFA كه به حیطه كاری ام مربوط می گردد فعالیت كنم.

كودكی هایی كه با فوتبال گذشت

از 6 سالگی در كوچه فوتبال بازی می كردیم. مثل الان نبود كه همه درگیر بازی های كامپیوتری شوند. تفریحمان همین بود كه داخل كوچه برویم و با هم بازی نماییم. خودم همیشه دوست داشتم فوتبال بازی كنم و برادرم داوری می كرد تا این كه سال 78 این فرصت برای خانم ها مهیا شد كه فوتسال بازی كنند اما انگار قسمت نبود بعنوان بازیكن ماندگار شوم و سرنوشتم به گونه ای دیگر رقم خورد. اگر فوتبال مثل فوتسال شرایطش خوب بود بطور قطع انتخابش می كردم چون دویدن و قضاوت كردن در زمین چمن را خیلی دوست دارم. آن زمان چون هنوز لیگ فوتبال نداشتیم و تنها هفته ای یك بازی برگزار می شد خیلی فرصت قضاوت نبود و بنابراین فوتسال را انتخاب كردم. البته از انتخابم پشیمان نیستم.

زودرنجی كه زود می بخشد

یكی از خصوصیات مثبتم این است كه بدی ها و یا ناراحتی ها را خیلی زود فراموش می كنم و اصلا كینه ای نیستم. اگر از كسی دلخوری داشته باشم و همان لحظه حل شود خیلی سریع فراموش می كنم به گونه ای كه دیگر یادم نمی آید مبحث چه بوده اما یكی از خصوصیت های بدم این است كه كمی حساس و زودرنج هستم. سبك زندگی مشخصی هم دارم و حدودا یك مدل است كه بامداد سر كار می روم پس از كار تمرین و بدنسازی دارم و بعد به خانه می روم تا برای فردا آماده شوم. مشغله هایم سبب شده كه دوستانم از من خیلی دلخور باشند و از وقتی هم كه آمدم نتوانستم خیلی از آنها و اقوام خویش را ببینم كه بنابراین ناراحت شدند. وقتی لیگ شروع می گردد حدودا اوقات فراغتی ندارم. هر روز تا ساعت چهار یا پنج سر كار می روم و پنجشنبه و جمعه درگیر بازی ها هستم. هر چند مجردم اما به علت این كه مادرم فوت شده حدودا چند سالی است كه وظایف خانه را هم به عهده دارم هر چند در این مورد با پدر و برادرم تعامل می نماییم اما دختر یك خانه مادر آن خانه می گردد و نمی توان به امور خانه بی توجه بود.

گلاره سختی هایی كه كشیدی را فراموش نكن

وقتی افراد به سمت موفقیت می روند برخی به دنبال سركوب یا متوقف كردنشان هستند. من در این مسیر سختی های زیادی كشیدم چون جای تمرین مناسبی نداشتم. با برادرم روی آسفالت و در پارك جنگلی سرخه حصار تمرین می كردیم. خیلی روزها تمرین هایمان در برف و سرما بود. وقتی آن روزها را به یاد می آوردم به خودم می گویم “گلاره یاد روزهایی بیفت كه كسی در آن سرما بیرون نمی آمد و تو تمرین می كردی. هیچ وقت آن سختی ها را یادت نرود.” باید به جایی برسی كه به خودت بگویی خستگی ام در رفته. در این راه سختی های زیادی داشتم از سر كار بر می گشتم و مشغول تمرین می شدم. گاهی اوقات سختی ها آنقدر زیاد می شد كه اشكم درمی آمد و دلسرد می شدم. با خودم می گفتم دیگر نمی خواهم ادامه دهم. علاوه بر این گاهی پیام های منفی كه می آمد سبب می شد به نقطه ای برسم كه بگویم عطایش را به لقایش بخشیدم. در تمام این لحظات تنها چیزی كه امیدوارم می كرد این بود كه پس نمی خواهی جواب زحمات و تمرین هایت را بگیری؟ و باز بلند می شدم. برخی می گفتند نمی توانی، نمی گردد و تلاش كردند من را كنار بگذارند، در این لحظه های ناامیدی با خودم می گفتم تو حرف های دیگران را تصدیق و تایید می كنی و كم آوردی پس اگر می خواهی حرف هایشان محقق نشود و همینطور نتیجه تمام سختی ها، تمرین در برف و روزهای سرد را بگیری پس باید ادامه دهی.

ایسنا – معصومه مومیوند